و آنگاه مادر من را با شوقي فراوان. براي يك خاطره بنا كرديم..
خاطره مهر مادري
خاطره يك نگاه مادرانه...
اما.. به دشنام گرفتار شديم....
به يك بي مهري...
من و پريسا فقط يك نگه مشترك داشتيم..
يك درد ..
خواستيم كه به آنان بگوييم درد فراغ ديوانه كننده است اما.....
ديگران مارا ....
بگذريم تا چند رو زديگه مادر من براي هميشه پرونداش بسته ميشه